گفت و گوی اسلام و مسیحیت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان


1. به یک معنا تمام موضوعاتى که در این مقاله بررسى قرار شده اند، اعتقادى هستند، اما در این متن مراد ما از موضوعات اعتقادى موضوعاتى است که به معناى دقیق تر کلمه مربوط به علم اعتقادات ]یا الاهیات، [theology است.
2. در مورد مناظره ما با جان هیک درباره موضوعات اعتقادىِ اصلى در گفتوگوى اسلام و مسیحیت، نگاه کنید به:
   A. Aslan "Religions and the concept of the Ultimate - An interview with John Hick and Seyyed Hossein Nasr." Islamic Quarterly, 40 (1996): 266-83.
ما عبارت باطنى (esotric) را براى دلالت بر بعد درونى و حقیقت ذاتى اشیاء به کار مى بریم، نه اعتقاد به نیروهاى غیبى یا جادویى  (occultism)که در مطالعات آکادمیک ادیان معمولا با این معنا خلط مى شود.
3. نگاه کنید به
   F. Schuon "Christianity / Islam - Essays on Esoteric Ecumenism". trans. G.Polit (Bloomington, In: World Wisdom Books, 1985).
4. همان، ص 167
5. به این کتابِ ما رجوع کنید:
   Knowledge and the sacred (Albang, NY: The State University of New York press, 1991), chapter nine, 280-308.
6. این تفاوت ها را در کتاب زیر شرح داده ایم:
   Ideals and Realities of Islam (London: Harper/Collins, 1994), chapter IV,93-120
7. شاهدى بر این مدعا را مى توان در بحث هاى سال 1996 در دانشگاه آکسفورد انگلستان مشاهده کرد. این بحث ها درباره ساختن یک عمارت جدید براى مرکز مطالعات اسلامى صورت پذیرفت. برخى در یک روزنامه محلى اظهار داشتند که آکسفورد نباید اجازه ساخته شدن مناره اى ]اسلامى [را در میان مناره هاى خرطومىِ کلیساهاى آکسفورد را بدهد، (حال آن که یک عمارت، یک مسجد نیست و مناره ندارد.) چرا که در جهان اسلام اجازه ساخته شدن هیچ کلیسایى داده نمى شود. کمى بعد یک فرد انگلیسى به خوانندگان روزنامه مورد نظر یادآورى کرد که در شهرهایى مانند قاهره و بیروت مناره هاى مساجد و مناره هاى خرطومى کلیساها که توسط آسمان پوشانیده شده اند، به راستى به یکدیگر شبیه هستند.
8. با این اظهارنظر در صدد دفاع از سکولاریزم و کاهش یافتن قدرت مسیحیت غربى توسط آن نیستیم، بلکه تنها یک واقعیت تاریخى را بیان مى کنیم.
9. اکنون در برخى از محافل مسیحى کاتولیک و پروتستان، نشانه هایى از تغییر در این نگرش را مى توان یافت. این محافل مى کوشند مسیحیت را مستقل از شاخ و برگ هاى خاص تمدن غرب به جهان شرق ارائه دهند.
10. مراد ما از تجدّدگرایى تنها آنچه «معاصر» است، نیست، بلکه جهان بینى خاصى است که انسان را به جاى خدا در قلب و مرکز ثقل همه چیز مى نشاند. این جهان بینى در طى رنسانس اروپایى در غرب به وجود آمد و از قرن هجدهم پیشرفت خود به دیگر بخش هاى کره زمین را آغاز کرد.
براى اطلاعات بیشتر نگاه کنید به:
   R. Guenon. The Crisis of the Modern World. trans O.Osborne (Gehnt, NY: Sophia Perennis et Universalis, 1996)
همچنین:
   W.N.Perry, Challenges to a Secular Society (Oakton, VA: The Foundation for Traditional Studies, 1996).
11. این نکته مهم است که میان اسلام و آن بخش از مسیحیت که به لحاظ اعتقادى محافظه کارترند، مانند آیین کاتولیک و پروتستانتیزم سنتى و نیز مکتب ارتدوکس گفتوگوهاى  بسیار اندکى رخ داده است. لکن در سال هاى اخیر، گفتوگوهاى بسیار مهمى بین ارتدکس روسى و یونانى و اسلام صورت پذیرفته است و همچنان ادامه دارد. این تبادل نظرها با توجه به طبیعت راست اندیشى هر دو طرف عموماً براى گفتوگوى اسلام و مسیحیت، نه تنها به لحاظ سیاسى، بلکه به لحاظ اعتقادى نیز از اهمیت بالایى برخورداراند.
12. در مورد مسئله تحول و ثبات در حال و هواى متجدّد و سنّنى نگاه کنید به:
   S.H.Nasr, Knowledge and the Sacred, 221ff.
13. نگاه کنید به:
   T. Lindbom. The Tares and the Good Grain, trans. A. Moore (Macon, GA:Mercer University Press, 1988)