مایلم به چیزی بپردازم که گاه صورت «اگزیستانسی» مسئله شر نامیده میشود، مسئلهای که با اعتراض اخلاقی به شرور این جهان و برآشفتگی و انزجار از آنها در خداباوری تردید، و/یا خداباوری را رد میکند. در بخش اول این مقاله، از خوانندگان میخواهم در نوعی تأمل فکری بسیار شخصی شرکت کنند و امید دارم مقدمۀ اگزیستانسی خاصی را که برای استدلال لازم است از دل آن بیرون بکشم. در بخش دوم مقاله، فرضیهای درباره هویت شخصی مطرح میکنم و به بحث میگذارم و هدفم این است که بین وجود شخص و تاریخ گذشته جهان ارتباط برقرار کنم. در بخش سوم، اصول خاصی را معرفی میکنم که میتوان نام «منطق حسرت» یا به صورت کلیتر منطق ترجیح را بر آنها گذاشت و این اصول را با نتایج بخش دوم پیوند میزنم. بخش آخر مقاله، این رشته مطالب را با هم جمع میکند و اهمیت آنها را برای مسئله شر نشان میدهد.