یکی از موضوعاتی که بسیار به آن توجه شده، فلسفۀ آفرینش به معنای علّت وجودی و اصلی آفرینش عالَم است. این مقاله فلسفۀ آفرینش را از دیدگاه فلسفی میکاود. برای دستیابی به این هدف، نگرش دو تن از فیلسوفان برجسته، طباطبایی و فارابی، بهدقت بررسی و تبیین میشود. فلسفۀ آفرینش در این مقاله با توجه به «انسان» و «جهان» بررسی میشود و موضوعاتی همچون فعل خداوند در خلق عالَم، واجبالوجود به عنوان غایت آفرینش، سعادت غایی انسان، رابطه سعادت انسان و فلسفۀ آفرینش، و غایت جهان مادی را در بر میگیرد. در نهایت، ضمن مقایسه نگاه دقیق این دو فیلسوف، اشتراکات و اختلافات آنها را نشان میدهیم. سازمانوارۀ دیدگاههای فارابی به عنوان فیلسوفی مشایی و نهادسازی طباطبایی در فلسفۀ صدرایی در موضوع فلسفۀ آفرینش دور از انتظار نیست. کمااینکه نظر این دو فیلسوف، بدون در نظر گرفتن اختلاف در روش و خط سیر مباحث، به یکدیگر نزدیک است و نتیجه یکسانی دارد.