تاریخ دریافت: 04 تیر 1390،
تاریخ بازنگری: 04 شهریور 1390،
تاریخ پذیرش: 04 مهر 1390
چکیده
با پیشرفت علوم تجربی، روایت کتاب مقدس از چگونگی آفرینش مناقشاتی را بین معتقدان به کتاب مقدس و دانشمندان علوم طبیعی برانگیخت. به نظر میرسد توصیف کتاب مقدس از خلقت جهان در شش روز با تاریخ چندمیلیاردسالة کیهان در تعارض است. مسیحیان برای حل این تعارض، تفاسیر مختلفی از این روایت ارائه کردهاند. نویسندة مقاله پس از نقل چندین مورد از تفاسیر رایج در این زمینه، به ارائة تفسیر خود میپردازد. او سعی دارد با قرار دادن این داستان در بافتِ فرهنگی دنیای باستان، به مقصود اصلی خداوند از این عبارات پی ببرد. او معتقد است چنین تفسیری در عین اینکه از حجیت کتاب مقدس دفاع میکند با یافتههای علمی نیز سازگار است. البته باید توجه داشت که نویسنده درصدد گزارش تمام تفاسیر موجود نیست، بلکه از دیدگاهی خاص حمایت میکند و مقاله را نیز مطابق با همین دیدگاه نگاشته است؛ از این رو، به برخی از نظرات رقیبی که در جهان مسیحیت وجود دارند اشاره نکرده است.
از نظر مسیحیان، تمام متن کتابمقدس الهامشده از سوی خداست و نباید هیچ بخشی از این کتاب را بهعنوان نوشتة صرفاً انسانی کنار گذاشت. با این حال، به نظر میرسد توصیف کتابمقدس از خلقت در شش روز، با تاریخ طبیعیِ چند میلیارد سالهای که زمینشناسی و ستارهشناسیِ جدید یافتهاند در تعارض است. مسیحیان به این تعارض ظاهری با رویکردهای تفسیری متعددی پاسخ دادهاند؛ این رویکردها منعکسکنندة فرهنگ آنان، دیدگاههایشان درباره علم، و فهم آنان از الهام کتاب مقدس هستند. یک رویکرد آن است که باید گزارشهای کتاب مقدس را با متونِ مصر و بابل باستان که حدوداً همان دوره، دربارة خلقت نوشته شدهاند مقایسه کرد. با فهم این بافتِ فرهنگی ــ که متنِ مذکور را خدا اول بار در آن بافت الهام کرد ــ میتوانیم مقصود اصلی خدا را واضحتر بفهمیم؛ نتیجة این کار، تفسیری از گزارش کتابمقدس دربارة خلقت است که هم از حجیت کلام خدا دفاع میکند و هم با تاریخ عظیم زمین و کیهان سازگار است.
1. مسئله
در سدة گذشته فهم علمی ما از تاریخ طبیعی بهطرز فوقالعادهای رشد کرده است. ما اکنون میتوانیم، با اطمینان تقریباً زیادی، ترتیب و زمان حوادث اصلی در تکوین کیهان، منظومة شمسی، و زندگی بر روی سیارهمان را به نگارش درآوریم (جدول شماره 1 را ببینید). اطلاعات بیشتر دربارة این سیر زمانی را میتوان در کتب درسی متداولِ ستارهشناسی، زمینشناسی، دیرینشناسی و باستانشناسی دید.[i]
باب اولِ کتاب مقدس، یعنی پیدایش 1، نیز ترتیبی را برای شکلگیری جهان مادی، زندگی و فرهنگ بشری ارائه کرده است (منشأ جهان مادی و نیز فعل خداوند بهعنوان خالق در چندین جای دیگر کتاب مقدس نیز توصیف شده است، مانند پیدایش 2، مزامیر 104، یوحنا 1: 1-5، کولسیان 1: 15-20؛ اما این موارد ویژگی تاریخنگارانة کمتری دارند و از این رو، تعارض کمتری با گاهشماری تاریخ طبیعی دارند). پیدایش 1 توصیف میکند که خداوند جهان را در شش روز آفرید (متن پیدایش 1، و جدول 2 را ببینید). پیدایش 2 منشأ نخستین انسانها، یعنی آدم و حوا، را بیان میکند. چند صفحه بعد، بابهای ششم تا نهمِ سفر پیدایش، سیلی جهانی را توصیف میکنند که چندین ماه به طول انجامید و تمام موجودات زنده را غیر از نوح، خانوادهاش و حیواناتی که سوار کشتی او بودند از بین برد. بابهای اولیة سفر پیدایش شجرهنامهای نیز از نسل آدم ارائه میکنند. کتاب مقدس سپس به ثبت زندگی ابراهیم و خانوادة او، شکلگیری و تاریخ ملت اسرائیل (یهودیان)، و در نهایت زندگی عیسی مسیح و رشد کلیسای اولیه میپردازد. اگر این اطلاعات تاریخی و تبارشناختی را به معنای واقعی بگیریم، میتوان آنها را برای محاسبة رو به عقب به کار گرفت و سالی را که خدا جهان را ساخت، مشخص کرد. سراسقف جیمز آشِر (James Usser) (1581-1656) اهل ایرلند این محاسبه را با دقتی چشمگیر انجام داد و اعلام کرد که تاریخ دقیق خلقت باید یکشنبه، 23 اکتبر سال 4004 ق.م باشد.[ii]
جدول شماره 1 سیر زمانی تاریخ طبیعی
زمان
رخداد
تکنیک تاریخگذاری
13.7 میلیاردسال قبل
بیگبنگ
زمینة میکروموج کیهانی و پسروی کهکشانی
(+3 دقیقه)
نخستین هستهها
نسبت عناصر
(+300.000 سال)
نخستین اتمها
زمینة میکروموجی کیهانی
(+100 میلیون سال)
نخستین ستارگان
شبیهسازیها و انتقال به سرخ بالا
(+ 1 میلیارد سال)
نخستین کهکشانها
انتقال به سرخ بالا
~10 میلیارد سال قبل
کهکشان ما شکل میگیرد
تکامل ستارگان
12-5 میلیارد سال قبل
ستارگان در کهکشان ما عناصر سنگین میسازند
تکامل ستارگان
4.6 میلیارد سال قبل
خورشید و زمین شکل میگیرند
تاریخگذاری رادیوسنجی (RD)
4.2 میلیارد سال قبل
اولین حیات (پیشهستهای) (prokaryotic)
فسیلها (F)، RD، لایههای زمینشناختی (GS)
2 میلیارد سال قبل
حیاتِ هوهستهای (eukaryotic life)
F، RD، GS
1.8-1میلیارد سال قبل
زندگی چند سلولی
F، RD، GS
530 میلیون سال قبل
«انفجار کامبرین»
(Cambrian explosion)
تاریخگذاری DNA، F، RD، GS
70 میلیون سال قبل
دایناسورها منقرض شدند
برخورد شهابسنگ
40 میلیون سال قبل
نخستیهای اولیه
(early primates)
DNA، F، RD، GS
5 میلیون سال قبل
دریای مدیترانه شکل میگیرد
RD، GS
2.5 میلیون سال قبل
ابزار سنگی
F، RD، GS
120.000 سال قبل
انسانهای جدید
F، RD، GS
+10.000 سال قبل
کشاورزی
تاریخگذاری کربن، F، RD، باستانشناسی
7.500 سال قبل
پر شدن دریای سیاه
F، RD، GS
5.000 سال قبل
تاریخ مکتوبِ پیوسته
میتوان با حکمکردن به اینکه بخشی از کتاب مقدس (یا همة آن) صرفاً قصههای عامیانه و افسانه هستند نه یک گزارشِ تاریخیِ جدی از حوادث واقعی، تفاوتهای موجود بین گاهشماری کتاب مقدسی با گاهشماری علمی را بهسادگی کنار گذاشت؛ البته این امر برای مسیحیان گزینة قابلقبولی نیست. مسیحیان همة بخشهای کتاب مقدس را الهامشده از سوی خدا میبینند. این به این معناست که این متن، چیزی بیش از اندیشههای نویسندگان انسانی است؛ خداوند پیام را به نویسندگان بشری آموزش داد و آنان در بافت فرهنگی خودشان کلمات را پدید آوردند.[iii] متن کتاب مقدس در طول هزاران سال در چندین فرهنگ و به زبانهای متعددی نوشته شده است، اما وجود انسجام موضوعی در سراسر این کتاب نشانة منشأ الاهیِ مشترک تمام نوشتههای آن است. آیهای در کتاب مقدس میگوید: «تمامی کتب ملهَم از خداست و مفید از برای تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در دادگری تا مرد خدا کامل و به جهت هر عمل نیکو آراسته شود»[iv] (دوم تیموتاؤس 3: 16). این آیه به این معناست که تمام بخشهای کتاب مقدس به یک اندازه مقدس و معتبرند[v] و مسیحیان نمیتوانند بهدلخواهِ خود انتخاب کنند که کدام عبارت را نادیده بگیرند و کدام عبارت را بپذیرند و از آن تبعیت کنند.
از سوی دیگر، میتوان تفاوت بین کتاب مقدس و تاریخ طبیعی را با بیتوجهی کامل به شواهد علم مدرن، کنار گذاشت. این امر گزینة قابلپذیرشی برای یک دانشمندِ جدی نیست که ارزش شواهد [علمی] مبنی بر جهانی که میلیاردها سال عمر دارد را درک میکند. علاوه بر این، این کار پاسخی ضعیف، از دیدگاهی صرفاً الاهیاتی است. عقیدة مسیحی را دربارة دو «کتاب»، یعنی طبیعت و کتاب مقدس، که هر دو را خدا نوشته است به یاد بیاورید. اگر جهان فیزیکی نیز از سوی خداست، اشتباه خواهد بود که شهادتش را دربارة منشأ خودش (یعنی تاریخ طبیعی) کاملاً نادیده بگیریم.
فصل حاضر[vi] میخواهد دربارة راههای گوناگونی بحث کند که مسیحیان در توجیه تفاوتهای مهمِ موجود بین گاهشماری کتاب مقدس و گاهشماری تاریخ طبیعی ارائه دادهاند (غیر از مواردی که یکی از طرفین نادیده گرفته شدهاند).[vii] این راهحلها از طریق تفسیر متن پیدایش 1 ارائه شدهاند؛ تفسیرهای متعددی ارائه شدهاند (من نیم دوجین از آنها را مطرح خواهم کرد). پرسش مسیحیان این است که «اگر به کتاب مقدس باور داشته باشم، آیا میتوانم شناخت علمی از طبیعت را نیز بپذیرم؟» و پرسش دانشمندان نیز این است که «اگر شواهد فیزیکی را جدی بگیرم، آیا این امکان را دارم که به کتاب مقدس نیز معتقد باشم؟».
2. پاسخها، گذشته و اکنون
در سدههای هفدهم و هجدهم، رشتة زمینشناسی کسب آگاهی دربارة برجستگیهای کهن و آثار تاریخیِ نقشبسته بر روی صخرهها را آغاز کرد. در آن زمان، زمینشناسانِ بسیاری (بهویژه در بریتانیا) با این پیشفرض (که مبتنی بر کتاب مقدس بود) شروع کردند که یک سیل جهانی در گذشتة زمین رخ داده است و اینکه زمین تنها چند هزار سال عمر دارد؛[viii] اما زمانی که آثار فسیلی، برآمدگیهای آتشفشانی، [روند] فرسایش و غیره را مطالعه کردند، دریافتند که این امور بایستی میلیونها سال، اگر نه بیشتر، جریان داشته باشند. برای حلِ تعارض این یافتهها با سیر تاریخی موجود در کتاب مقدس، دو تفسیر تازه از باب اول پیدایش ارائه شد: تفسیر «وقفه» (Gap interpretation)، و تفسیر «روزـدوران» (Day-Age interpretation).
تفسیر «وقفه» بر معنای دو آیة اولِ پیدایش 1 تمرکز میکند. این تفسیر، آیه اول («در ابتدا خدا آسمانها و زمین را آفرید») را مقدمهای برای آنچه در ادامه میآید نمیداند؛ بلکه آن را گفتهای کامل میداند که بیان میکند خدا کل کیهان را میلیونها و یا میلیاردها سال قبل ساخت. آیه دوم («و زمین تهی و بایر بود») به حادثهای متأخرتر اشاره دارد که تمام زندگی بر روی زمین را نابود کرد. بنابراین، مابقی آیات پیدایش 1، بازسازی (نه آفرینش) زمین به حساب میآیند که تنها چند هزار سال قبل رخ داده است. بدینسان وقفهای بزرگ بین آفرینش کرة زمینِ زمینشناختی در میلیاردها سال قبل [تا آفرینش انسان و حیوانات] وجود دارد؛ وقفهای که در آن، آثار تاریخی زمینشناختی شکل گرفتهاند. آنگاه مابقی تاریخ کتاب مقدس از کمتر از 10 هزار سال قبل شروع میشود و با شکلگیری گیاهان، حیوانات و انسانها ادامه مییابد. اگرچه این تفسیر اختلافهای بین پیدایش 1 و شواهد زمینشناختی را حل کرد، اما برای تاریخِ طولانیِ زندگی زیستی ــ که در آثار فسیلی آشکار شده بود ــ توضیحی ارائه نداد.
تفسیر «روزـدوران» بر کلمة «روز» در گزارش سفر پیدایش تمرکز میکند. کلمة اصلیِ عبریِ بهکاررفته یوم (yom) است که میتوان آن را هم به روز 24ساعته ترجمه کرد و هم به برههای طولانی و نامشخص از زمان (دوران). اگر معنای دوم اراده شده باشد، آنگاه هر «روز» در پیدایش 1 میتواند میلیونها یا میلیاردها سال باشد که مدتی کافی برای رخدادن فرایندهای زمینشناختی و زیستشناختی را فراهم میسازد. این تفسیر مسئلة مدت زمانِ مورد نیاز را حل میکند؛ اما مسئلة ترتیب حوادث را حل نمیکند؛ برای مثال، در پیدایش1، پرندگان قبل از جانوران خشکیپدید میآیند نه پساز آنها؛ یعنی برخلاف آنچه ما از فسیلها فهمیدهایم.[ix] مشکل دوم این تفسیر این است که عبارت روشنِ «شام بود و صبح بود، روز Xام» در پایان هر روز در پیدایش 1، بهوضوح نشان میدهد که «یوم» (yom) به روزهای 24ساعته اشاره دارد نه به دورانهای طولانی.
در سال 1859، چارلز داروین کتاب دربارة منشأ انواع را منتشر کرد و از آن زمان تاکنون مسیحیان دربارة نظریة تکامل زیستشناختی او بحث کردهاند.[x] علیرغم برخی مخالفتهای شدید با تکامل داروینی، دیدگاههای مسیحیان دربارة عمر زمین تغییر چندانی نکرد. رونالد نامبرز (Ronald Numbers) مینویسد:
تا اواخر قرن نوزدهم، حتی سنتگراترین مسیحیان نیز بهآسانی میپذیرفتند که کتاب مقدس امکان یک زمین باستانی و زندگی پیش از عدنی[xi] (pre-Edenic) را میپذیرد. آنان، بهجز چند استثنا، با استفاده از نظریة روزـدوران یا نظریة وقفه، [گزارش کتاب مقدس را با] یافتههای زمینشناسیِ تاریخی و دیرینهشناسی سازگار میکردند.[xii]
اوایل قرن بیستم در آمریکا با بحثهای مداومی بین مسیحیان بر سر چند موضوع همراه بود، از جمله بحث بر سر حجیت کتاب مقدس و اینکه آیا مسیح از مرگ برخاست یا نه. این امر به شکاف بین مسیحیانِ «بنیادگرای» سنتگرا و مسیحیان لیبرال منجر شد. اگرچه تکامل مسئلهای کلیدی در این بحثها بود (مانند محاکمة مشهور اسکوپس[xiii] در سال 1925)، هر دو طرف همچنان یافتههای زمینشناسی، دیرینهشناسی و ستارهشناسی را درباره عمر زیادِ زمین میپذیرفتند.
اوضاع در سال 1960 تغییر کرد؛ زمانی که جان ویدکامبِ (John Withcomb) الاهیدان و هنری موریسِ (Henry Morris) مهندس، کتاب سیل پیدایش[xiv] را منتشر کردند. این کتاب سرآغاز جنبش جدید «آفرینش زمین جوان» (Young Earth Creationism) بود. در این تفسیر، سفر پیدایش عمدتاً به معنای تحتاللفظیاش گرفته شده است،[xv] و طبق آن کیهان، زمین و همة زندگی در دورهای ششروزه، در کمتر از 10 هزار سال قبل شکل گرفتهاند، و با فاصلة کوتاهی پس از خلقت، یک سیل جهانی رخ داده است. هدف از این جنبش شکلدادن مدلِ علمیِ جدیدی بود که نشان میداد دلایل علمی در واقع از یک زمین جوان و سیل جهانی حمایت میکنند؛[xvi] برای مثال [آنان مدعی بودند که] تمام لایههای زمینشناختی و فسیلها در این سیل به وجود آمدهاند نه در طول میلیونها سال. برخلاف دیدگاههای قبلی، این جنبش درخواست کرد که نهتنها بر اساس موضع الاهیاتیاش بلکه بر اساس دلایل علمی نیز مورد قضاوت قرار بگیرد. متأسفانه (در چندین کتاب متأخر) نشانداده شده است که دلایل علمی این جنبش ناموجهند و یا با اصول علمیِ پذیرفتهشده مغایرت دارند.[xvii] انگیزة جنبش «آفرینش زمین جوان» پاسخ دادن به نظریة تکامل و جهانبینی الحادیِ بیش از پیش مشهودی بود که غالباً به این نظریه پیوسته است. این مسیحیان مسئله را با ذهنیتی مبارزهجویانه مینگرند؛[xviii] برای مثال موریس مینویسد:
اگر بتوان نظام زمینشناسیِ سیلمحور را بر پایة علمی محکمی استوار کرد و بهنحو مؤثری آن را ترویج کرد و به مردم شناساند، آنگاه تمامِ کیهانشناسی تکاملی، دستکم در شکل نوداروینیِ کنونیاش، فرو خواهد ریخت. و این، به این معنا خواهد بود که تمام نظامها و جنبشهای ضدمسیحی (کمونیسم، نژادپرستی، اومانیسم، آزادکامی (libertinism)، رفتارباوری، و غیره) زیربنایِ عقلانینمای خود را از دست خواهند داد.[xix]
این جنبش بهسرعت در میان مسیحیان بنیادگرا و انجیلی در امریکای شمالی شیوع یافت.
مشکلات فراوان علمی دیدگاه «زمین جوان»، برخی از مسیحیان سنتگرا را واداشت تا تفسیر «ظاهرِ کهنسال» (Appearance of Age) را برگزینند. در این دیدگاه، خدا زمین را در کمتر از 10هزار سال قبل آفرید، اما آن را چنان ساخت که به نظر میرسد میلیاردها سال عمر دارد. این تفسیر راهی است برای اعتقاد به خوانش تحتاللفظیِ متن کتاب مقدس و در عین حال باور به تمام شواهد علمی؛ و بدین طریق، گریزی ماهرانه از هرگونه مناقشهای با علم. البته این دیدگاه یک مشکل الاهیاتی مهم دارد؛ طبق این دیدگاه، خداوند چیزهایی را ایجاد کرده است که واقعیت ندارند: صخرههای رسوبی با لایههایی که به نظر میرسند میلیونها سال عمر دارند، فسیلها که اَشکال حیاتِ منقرضشدهای را نشان میدهند که در واقع هرگز وجود نداشتهاند، و فوتونهایی که از کهکشانهای دور به سمت ما سفر میکنند و انفجار اَبَرنواخترهایی را نشان میدهند که هرگز رخ ندادهاند. البته خداوند قادر مطلق است و اگر میخواست میتوانست چنین بیافریند؛ اما مشکل اینجاست که این نوع آفرینش با ویژگیای که مابقی کتاب مقدس دربارة خدا به ما میآموزد ناسازگار است. آیا خدا جهان را به همراه تاریخی طولانی که کاملاً در آن گنجانده شده آفریده است، اما از ما میخواهد که بر خلاف شواهد فیزیکی[xx] ایمان بیاوریم که او جهان را بسیار متأخرتر آفریده است؟ این با صداقت خدا و تعهد ایمانیای که از ما میطلبد ناسازگار است.
تمام دیدگاههایی که تاکنون ذکر کردم (تفسیر وقفه، تفسیر روزـدوران، آفرینش زمین جوان، و ظاهرِ کهنسال) را میتوان زیر چتر مطابقتگرایی (concordism) قرار داد. تفاسیر مطابقتگرا، آن دسته از تفاسیر هستند که در آنها خدا زمین را با همان ترتیبی که در باب اول پیدایش توصیف شده آفریده است. برخی از دیدگاههای مطابقتگرا ممکن میدانند که خدا از دورههای زمانی بزرگتر از 24ساعت استفاده کرده باشد (یعنی تفسیر روزـدوران)؛ اما در تمام موارد ترتیب حوادث همان است (یعنی خدا اول نور را آفرید، سپس آسمان و اقیانوس، آنگاه خشکی و غیره).
3. اصل تفسیری
سایر مسیحیان به تفاسیری غیرمطابقتگرا دربارة پیدایش 1 معتقدند. در این دیدگاهها، متن به لحاظ پیامی که در اصل از آن قصد شده است الهامشدة الاهی و دارای حجیت قلمداد میشود؛ اما این پیامِ قصدشده پیامی عمدتاً الاهیاتی تلقی میشود. به عبارت دیگر، باب اولِ پیدایش نمیخواست اطلاعاتی تاریخی یا علمی از آن سنخ که امروزه ما در جهان مدرن تصورش را میکنیم منتقل کند؛ آن متن نمیخواست یک کتاب درسی علمی یا یک گزارش عینی باشد. ممکن است ترتیب یا زمانِ حوادثی که در این متن توصیف شدهاند اهمیتی فرهنگی یا ادبی داشته باشد؛ این روایت قرار نیست یک حقیقت علمی دقیق تلقی شود.
دیدگاههای غیرمطابقتگرا اقدامی در جهت سازگارکردن متن با علوم جدید نیستند؛ مسیحیان برای اینکه پیدایش 1 را به این شیوه بخوانند دلیل الاهیاتی خوبی دارند. برای توضیح بیشتر اجازه بدهید بهطور خلاصه دربارة یک اصل در تفسیر کتابمقدس بحث کنم؛[xxi] اصلی که آن را «اصل تفسیری» خواهم نامید. این اصل، اصلی است که باید آن را هنگام تلاش برای فهم هر یک از عبارات کتاب مقدس، و نه صرفاً پیدایش 1، به کار گرفت.
برای کسب بهترین فهم از یک متن، باید تلاش کنیم تا بفهمیم نویسندة اصلی و مخاطبان مورد نظر، آن متن را چگونه میدیدهاند. آنان فکر میکردند که آن متن چه معنایی دارد؟ آن متن از چه لحاظهایی مهم بوده است و از چه لحاظهایی بیاهمیت؟ برای کسب این آگاهی، چندین راه وجود دارد. ابتدا، ما به ترجمهای خوب نیاز داریم که بهخوبی معنا و دقایق متن در زبان اصلی را حفظ کند. دوم، ما میتوانیم به محتوای درونی و گونة ادبی متن توجه کنیم؛ آیا متن بهعنوان تاریخ نوشته شده است یا تمثیل، شعر و یا نبوت؟ در نهایت، میتوانیم بافت فرهنگیـتاریخی آن عبارت را بررسی کنیم؛ مانند اینکه فرهنگهای مجاور چه میاندیشیدند و یا اینکه چه حوادث تاریخیای قبل و بعد از این نوشته رخ دادهاند؟ با بهکارگیری همه این تکنیکها، فهم بهتری از آنچه نویسندة انسانیِ اصلی، قصد کرده است و آنچه را مخاطبانِ اصلی شنیدهاند به دست میآوریم.
آیا این مسئله فهم کتاب مقدس را برای یک فرد عادی بسیار مشکل میکند؟ یک اعتقاد کلیدی پروتستانی آموزه فِراسَت (وضوح) است؛ طبق این آموزه پیام اصلیِ متنِ کتاب مقدس بر هر مسیحیای روشن است و لازم نیست رهبران کلیسا آن متن را تفسیر کنند؛ به این ترتیب، معنا باید بدون مشورت با متخصصانِ زبان و فرهنگ اصلی، برای هر فرد مسیحی روشن باشد. توجه داشته باشید که این آموزه به پیام اصلیِ عبارت اشاره دارد. در مورد پیدایش 1، پیام واضح است: خداوند تمام جهان را آفرید و این آفرینش خوب است. هر خوانندهای میتواند این پیام اساسی را بفهمد؛ اما خواننده نمیتواند جزئیات و اشارات ضمنی هر کلمه را دریابد، مگر اینکه برای فهم نوع ادبی و بافت تاریخی و فرهنگیِ آن تلاش کند. پس اگر میخواهیم جزئیاتِ این مطلب را بفهمیم که پیدایش 1 چه نسبتی با گاهشماری علمیِ مدرن دارد، ابتدا باید تکلیف خود را انجام دهیم.
اصل تفسیری چندین مزیت مهم دارد. این اصل خوانندة مدرن را از فرضگرفتن این مطلب بازمیدارد که تمام ایدههای موجود در متن همان معنا و مضمونی را دارند که اگر امروز برای فرهنگ ما نوشته میشدند داشتند. همچنین، از آنجا که میتوان (و باید) این اصل را برای تمام عبارتهای کتاب مقدس به کار برد، این اصل رویکرد منسجمی را برای فهم کتاب مقدس به دست میدهد؛ پس نباید فوراً حکم کنیم هر عبارتی که با علم مدرن سازگار نیست مجازی و استعاری است. مثالهای ذیل نشان میدهند که اصل تفسیری ممکن است هم به تفسیر استعاری منجر شود و هم به تفسیر تحتاللفظی.
گزارش زندگی عیسی را در انجیل لوقا در نظر بگیرید. نویسندة انسانی (یعنی لوقا) کتاب را با این کلمات آغاز میکند:
از آن روی که بسیاری دست به تدوین حکایت وقایعی زدهاند که نزد ما روی داده است، طبق آنچه آنانی که از آغاز شاهدان عینی و خادمان کلام بودهاند بر ما رسانیدهاند، من نیز بر آن شدم تا پس از تدقیق در تمامی امور، از آغاز شرح منظم آنها را از برای تو ای تئوفیلوس بزرگوار بنگارم (لوقا 1: 1-3).
این عبارت تمام مشخصههای یک روشِ تقریباً مدرنِ نوشتة تاریخی را دارا است، از جمله تبیین منابع و روشها. محتوای درونی نشان میدهد که لوقا بهروشنی قصد کرده بود (و خوانندگان نخستین او نیز چنین درک کرده بودند) که انجیلش گزارشی واقعی باشد از آنچه رخ داده بود. با به کار گرفتن اصل تفسیری، درمییابیم که ما نیز باید حوادث ثبتشده در این کتاب را بهعنوان حوادثی تاریخی بفهمیم. این مطلب شامل مرگ و رستاخیز عیسی مسیح نیز میشود،[xxii] حتی اگر علم هیچ راهی برای تبیین معجزة کسی که از مرگ برخاسته است نداشته باشد.[xxiii]
در ادامه این شعر از مزامیر را در نظر بگیرید:
خداوند سلطنت را گرفته و خود را به جلال آراسته است.
خداوند خود را آراسته و کمر خود را به قوت بسته است.
ربع مسکون نیز پایدار گردیده است و جنبش نخواهد خورد.
تخت تو از ازل پایدار شدهاست و تو از قدیم هستی (مزامیر 93: 1-2).
در زمان گالیله، بند سوم این عبارت برای اثبات این مطلب به کار میرفت که زمین به گرد خورشید نمیگردد، بلکه باید در فضا ثابت باشد و خورشید، کرات و ستارگان به دور آن بچرخند. گالیله چنین استدلالهایی را با نقلِ گفتة کاردینال بارونیوس (Cardinal Baronius) پاسخ میداد: «کتاب مقدس میآموزد که چگونه به آسمان برویم نه اینکه آسمانها چگونهاند؟».[xxiv] با توجه به سیاق این عبارت، مسیحیان مدرن نیز همچون گالیله، مشکلی با استعاریدانستن این قطعه ندارند. عبارات قبل و بعد این قطعه دربارة جهان و تخت خداوند بهوضوح نشان میدهند که جهان تخت خداوند است و از این رو خداوند آن را محکم نگه داشته است؛ یعنی هیچ فعل انسانیای نمیتواند زمین را تکان بدهد و یا خدا را از تختش پایین بکشد. پیامِ قصدشده از این عبارت روحانی است نه علمی.
4. متونی دیگر از خاورمیانة باستان
بیایید با در دست داشتن این اصل تفسیری، به متن پیدایش 1 بازگردیم. محتوای درونی آن نشان میدهد که این متن روایتی است که بهدقت سامان داده شده است.[xxv] اگرچه این متن از الگوی نوعیِ دیگر اشعار عبری تبعیت نمیکند، اما آهنگ و تکرار مهمی را به نمایش میگذارد.
جدول شماره 2 ساختار ادبی پیدایش 1
در ابتدا زمین...
روزهای شکلدادن
روزهای پُر ساختن
تاریک
روز اول: روشنایی
روز چهارم: خورشید، ماه و ستارگان
آبهای عمیق
روز دوم: جداکردن آبها به آسمان و اقیانوس
روز پنجم: پرندگان و ماهیها
زمین بیشکل
روز سوم: جدا کردن زمین از اقیانوس؛ گیاهان
روز ششم: حیوانات و انسانها
جالبترین موضوع، ساختار شش روز است. وضعیت اولیة زمین در پیدایش 1: 2 توصیف شده است: «زمین تهی و بیشکل بود و تاریکی بر روی آبهای عمیق». چنانکه در جدول بالا نشان داده شده است، این وضعیت اولیه در مدت شش روز آفرینش اصلاح میشود.[xxvi] طی سه روز اول، زمین از تاریکیِ بیشکل به سوی روشنایی و ساختارهای بهوضوح مشخصشدة زمین خشک، اقیانوس و آسمان میرود. در طول سه روز دوم، جهان خالی با حرکت و حیات پر میشود.
ساختار دقیق این متن نشان میدهد که نویسندة اصلی در هنگام انتخاب ترتیبِ وقایع، مؤلفههای شعری را در نظر داشته است. مقصود اصلی این بوده است که کاملبودن آفرینش خدا (تمام جنبههای وجود، هم ساختارها و هم آفریدههای جنبنده)، نظم آن در برابر آشفتگیِ تاریک اولیهاش، و خوبی این آفرینش را برساند. همچنین شاید نویسنده، این متن را طراحی کرده است تا یادآوری و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر از طریق نقل شفاهی آسان باشد.
بهترین فهم از پیدایش 1، زمانی حاصل میشود که نهتنها به محتوای درونی بلکه به بافت فرهنگی اولیه نیز توجه داشته باشیم. عبرانیان باستان با ملتهای خاورمیانة باستان در مصر و بابل همسایه بودند (و گاه به آن مناطق تبعید شده بودند).[xxvii] بیشک عبرانیان از دیدگاه این ملتها دربارة منشأ جهان آگاه بودند. ابتدا یک کندهکاری مصری (تصویر 1) را بررسی میکنیم.
در این تصویرِ بسیار نمادینِ مصری از جهان، آسمان پرستاره (بانوی آسمان ــ ایزدبانوی نات (Nut)) بر روی زمینِ درازکشیده (ایزد گب (Geb)) قوس زده است. بر روی نات، دریای فوقانی قرار دارد که در آن قایقِ خورشیدی حرکت میکند تا خورشید (ایزد با سَرِ شاهین، رِ (Re)) را از افق شرقی به سمت بالا تا نقطة اوج و سپس به سمت پایین به افق غربی ببرد (ایزدبانوی مات (Maat) با پَری که مشخصة اوست، رِ را همراهی میکند؛ مات دختر رِ است و رِ منشأ نظم عالم). آن که بر روی زمین (گبِ درازکشیده) زانو زده و آسمان (نات) را نگه داشته، خدای هوا، شو (Shu)، است؛ او در هر دو دست، نمادِ نَفَسِ حیات را نگه میدارد. آن که در گوشة پایین سمت راست قرار دارد اوزیریس (Osiris)، خدای بزرگ جهان مردگان، است. آنچه در این تصویر نشان داده نشده است، دریای زیرزمینی است که قایق خورشیدی شبها از آن میگذرد تا خورشید را در سپیدهدم به افق شرقی برساند. این دریا بهوضوح در دیگر تصاویر نمادین نشان داده شده است.[xxix]
این نگاه به جهان شباهتهای ساختاری مهمی با تصویر ارائهشده در پیدایش 1 و دیگر عبارات کتاب مقدس دارد.[xxx] یک آسمان گنبدیشکلِ جامد (یا چرخگردون) زمین را پوشانده، و آبهای اولیه را در بالای آسمان نگه داشته است. اگرچه امروزه این چرخگردون برای ما عجیب و غریب به نظر میرسد، اما این راهی بود برای فرهنگهای پیشعلمی تا جهان پیرامونشان را درک کنند. آنان که هیچ آگاهیای دربارة تبخیر و نزولات آسمانی نداشتند، بهسادگی نتیجه میگرفتند که باید دریایی از آب در بالای آسمان وجود داشته باشد؛ گنبدی جامد آب را آن بالا نگه میدارد و گاهی «دریچههای آببند» باز میشوند و به باران اجازه پایین آمدن میدهند. همچنین تصور میشد که آبهای اولیه در زیرزمین نیز وجود دارند؛ بهار که آبها از زمین بیرون میآیند این مطلب را اثبات میکند. آنان از حرکت وضعی زمین به گرد محور خودش اطلاعی نداشتند، در نتیجه گمان میکردند که خورشید واقعاً هر روز از شرق به غرب سفر میکند،[xxxi] و هر شب در زیر زمین سفر میکند تا از غرب به شرق برسد (زیرِ زمین محل مردگان است).
در ادامه، داستان بابلی انوما الیش (Enuma Elish) را بررسی میکنیم.[xxxii] این داستان، داستان دیگری دربارة آفرینش جهان است که شباهتهای بسیاری به پیدایش 1 دارد. این داستان، با آشفتگی اولیه آغاز میشود و منشأ نور، گنبدـآسمان، خشکی و شیوة تعیین زمان را توصیف میکند. در پایان داستان، خدایان استراحت میکنند و در یک میهمانی جشن میگیرند.
کیهانشناسی مصری و بابلی، هر دو، شباهتهایی با ساختارهای مادی در روایت پیدایش 1 دارند؛ اما تفاوتهای بزرگی نیز با آن دارند. هم در کندهکاری مصری و هم در متن انوما الیش، گروهی از خدایان حضور دارند و خدایان در بخشهای مختلفی از جهان مادی ساکناند. در انوما الیش ماده نیز همچون خدایانْ ازلی است. شش نسل از خدایان از یک زوج خدا، آپسو (Apsu) و تیامت (Tiamat)، پدید میآیند؛ در نهایت تیامت از ماردوک خدا (Marduk) شکست میخورد. ماردوک بدن تیامت را مانند یک جانور صدفدار تکهتکه میکند و نیمی از آن را برای ایجاد گنبد آسمان استفاده میکند. ماردوک همچنین خدایان کوچکتر را در «جایگاههایی» قرار میدهد تا روزها، ماهها و فصلها را بشمارند. در پایان داستان، از گوشت یک خدای شکستخورده، انسانها ساخته میشوند تا بردگان خدایان، و خدمتکارانِ در میهمانیها باشند.
به علت آگاهی مخاطبان اولیة عبرانی از دیگر فرهنگها، ساختارها و وقایع مادیِ پیدایش 1 برایشان شناختهشده بوده است؛ اما در مقایسه با خدایان در تصاویرِ مصری و بابلی، نقش و شخصیت خدا در پیدایش 1 بهعنوان تفاوت برجستهای به چشم میآید. جدول ذیل (شماره 3) تفاوتهای الاهیاتی بین پیدایش 1 و انوما الیش را نشان میدهد.
جدول 3 تفاوتهای پیدایش 1 و انوما الیش
پیدایش 1
انوما الیش
یک خدا
گروهی از خدایان
خدا جهان را با قدرت کلامش میآفریند و نظم میدهد.
نبردی بین خدایانْ جهان را شکل میدهد.
خدا تمام قسمتهای جهان را خوب اعلام میکند.
ماده تاحدی خوب و تاحدی بد است.
بهعنوان اوج داستان، خدا مرد و زن را در صورت خود آفرید و آنان را بسیار خوب اعلام کرد.
انسانها از گوشت خدایی شکستخورده ساخته شدهاند تا بردگان خدایان باشند.
خدا به آنان [انسانها] مسئولیت داد تا مدیر جهانِ خلقت باشند.
هیچ بخشی از جهانِ مادی الوهیت ندارد؛ برای مثال به خورشید و ماه با عنوان نیّر اعظم و نیّر اصغر اشاره شده است تا از ذکر اسامی خاصی که به خدایان مربوط بودند پرهیز شود.
خورشید و ماه و دیگر اشیای مادی خدا هستند.
با در نظر گرفتن این تفاوتهای برجسته، پیام جدید و درخور توجه پیدایش 1 برای مخاطبان اولیه، محتوای الاهیاتی بوده است نه ترتیب وقایع مادی. خدا به نویسندة انسانی پیدایش 1 وحی کرد تا داستان را به شکلی بگوید که «حقایقی الاهیاتی» را منتقل کند. تصور کنید که متنِ پیدایش با توضیح دادن این مطلب که زمین گرد (نه مسطح) و آسمان گازی (نه یک گنبد جامد) است، برای اصلاح پندارهای نادرستِ علمی نیز تلاش میکرد، آنگاه مخاطبان را کاملاً گیج و سردرگم میکرد! علاوه بر این، آنان را از پیام الاهیاتی نیز کاملاً دور میکرد. چنانکه ژان کالون نوشت:
روحالقدس هیچ قصدی برای آموزش ستارهشناسی نداشت؛ او میخواست در بیان تعلیم برای سادهترین و درسنخواندهترین افراد نیز بیتکلف باشد. او به وسیلة موسی و دیگر انبیا زبان رایج را به کار گرفت تا کسی نتواند تحت دستآویزِ «ابهام» پناه بگیرد.[xxxiii]
خداوند با بیانکردن پیام روحانی در واضحترین شکل ممکن و مبهمنکردن آن با اطلاعات علمی، خود را رحیمانه، با نیازهای مردم وفق داده است.
حال به اصل تفسیری بازمیگردیم. بر اساس پیامی که مخاطبان اولیه شنیدند، میبینیم که ما نیز باید سفر پیدایش را بهعنوان متنی بفهمیم که حقایق روحانی را آموزش میدهد، نه اطلاعات علمی. اگرچه ممکن است خوانندگان اولیه وقایع و ساختارهای موجود در این متن را بهطور تحتاللفظی درست دانسته باشند، اما آنان این مطالب را نکتة اصلی متن تلقی نکردهاند. مقاصد خدا در پیدایش 1، آموزش حقایق علمی را شامل نمیشوند؛ بنابراین ما نباید برای کسب اطلاعات علمی دربارة عمر یا شکلگیری جهان به این عبارات نظر کنیم. پیام برای ما، همچون مخاطبان اولیه، الاهیاتی است.[xxxiv]
سرانجام آنکه ما بهترین شیوة تفسیر کتاب مقدس (یعنی اصل تفسیری) را به کار گرفتیم که برای تمام کتاب مقدس کاربستپذیر است، و از آن در تفسیر پیدایش 1 استفاده کردیم. با در نظر گرفتن محتوای درونی، گونة ادبی و بافت فرهنگی دریافتیم که این متن هرگز قصد نداشته است که اطلاعات علمی دربارة ساختار، عمر یا تاریخ طبیعی جهان را آموزش دهد؛ بلکه دربارة خدایی والامقام تعلیم میدهد که نور را از ظلمت، و جهانی منظم را از آشفتگی پدید آورد و جهان تهی را از مخلوقات نیکو پر کرد. لازم نیست انسانها از بوالهوسیهای گروه خدایان بترسند؛ در عوض میتوانند به یک خدای واقعی اعتماد کنند و بهعنوان کسانی کار کنند که او آنان را مسئول نگهداری از جهان مادیِ پیرامونشان کرده است.
"Radiometric dating: A Christian perspective", R. C. Weins, at http://www.asa3.org/ASA/ resources/ wiens.html and "An Ancient Universe", and http://www.astrosociety.org /education/ publications/ tnl/56/index.html.
[ii]. نموداری که این گاهشماری را نشان میدهد را ببینید در:
http://www.geobkt.com/biblestudy/genesis09.htm.
[iii]. توجه داشته باشید که مسیحیان معتقد نیستند خدا همین کلمات متن را املا کرده است؛ مگر در مورد چند عبارت نبوتی.
[iv]. "All Scripture is inspired by God and useful for teaching, rebuking, correcting, and training in righteousness, so that the people of God may be thoroughly equipped for every good work". The Bible: New International Version (Grand Rapids, IL: zondervan, 1973).
[v]. در اینجا نویسنده در مقام توضیح یکی از استدلالهایی است که مسیحیان بر اساس آن به «الهام کامل» کتاب مقدس معتقدند (چنانکه در متن نیز اشاره شده است، طبق این اعتقاد تمامِ کتاب مقدس به یک اندازه الهامی است و نمیتوان بخشی از آن را نادیده گرفت). اما بر استدلال به آیة مذکور برای اثبات این ادعا، اشکالاتی وارد شده است؛ مانند اینکه این عبارت را میتوان به دو صورت ترجمه کرد که ترجمة دوم چنین معنایی را افاده نمیکند. برای مباحث بیشتر رک: محمد حقانیفضل و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، «بررسی استدلالهای مدافعان خطاناپذیری کتاب مقدس» (فصلنامة فلسفة دین، سال هفتم، شماره 6، تابستان 1389)، صص 139-164. م
[vi]. چنانکه در کتابشناسی مقاله نیز اشاره شد، نوشتة حاضر فصلی از یک مجموعه مقالات است. م
[vii]. اطلاعات بیشتر دربارة تاریخ دیدگاههای مسیحی دربارة سن کیهان را میتوانید ببینید در:
Ronald Numbers, The Creationists (Berkeley: University of California Press, 1993); Howard J. Van Till, Robert E. Snow, John H. Stek and Davis A. Young, Portraits of Creation: Biblical and Scientific Perspectives on the World's Formation (Grand Rapids, IL: Eerdmans, 1990); and papers by Edward B. Davis, Mark A. Noll, and David Livingstone in Keith Miller (ed.), Perspectives on an Evolving Creation (Grand Rapids, IL: Eerdrnans, 2003).
[viii]. Davis Young, "The discovery of terrestrial history;' in: Van Till et al., Portraits of Creation.
[ix]. طبق روایت سفر پیدایش، پرندگان در روز پنجم پدید آمدهاند (پیدایش 1: 20-23) و جانوران و حیواناتِ خشکی در روز ششم (1: 24-31). م
[x]. پاسخهای مسیحیان به تکامل در فصل یازدهم همین کتاب (خدا، تکامل و طراحی) بررسی شدهاند.
[xi]. اشاره به باغی که طبق تورات، خدا آدم را پس از آفرینش در آن قرار داد: «خداوند خدا پس آدم را از خاک زمین بسرشت و ... باغی در عدن به طرف مشرق غَرْس نمود و آن آدم را که سرشته بود، در آنجا گذاشت» (پیدایش 2: 8-9). م
[xiii]. Scopes trial؛ این محاکمه یکی از محاکمههای مشهور در تاریخ آمریکا است که طی آن جان اسکوپس (John Scopes) ــ که معلم زیستشناسی دبیرستان بود ــ به جرم تدریس نظریة تکامل داروین محاکمه شد؛ زیرا تدریس این نظریه بر خلاف قوانین ایالت تنسی بود. در آن ایالت طبق قانون باید داستان خلقت بر اساس آنچه در کتاب مقدس آمده است به دانشآموزان تعلیم داده میشد. این محاکمه جنجال بسیاری بر پا کرد و حتی از رادیو بهصورت مستقیم پخش شد و در بسیاری از نقاط جهان دربارة آن بحث شد. دادگاه در پایان اسکوپس را محکوم شناخت. این محاکمه به محاکمة میمون (Monkey Trial) نیز مشهور است.م
[xiv]. John Whitcomb and Henry Morris, The Genesis Flood (Phillipsburg, J: P & R Publishing, 1960).
[xv]. توجه داشته باشید که آفرینش زمین جوان یک تفسیر کاملاً تحتاللفظی نیست. یک تفسیر کاملاً تحتاللفظی زمین را مسطح (نه کروی) با سقفی گنبدی (نه اتمسفر) میداند. بخش 4 همین فصل را ببینید.
[xvi]. مدل آفرینش زمین جوان مدعی است (1) حیات نمیتواند از بیجان (non-life) بسط بیابد؛ (2) لایههای زمینشناختی شواهدی از شکلگیری متأخر و یک سیل جهانی به دست میدهند؛ (3) آثار فسیلی فاقد انتقال بین گونهها هستند؛ (4) تکامل محدود است به خُرد فرگشت (تکاملهای جزئی) (microevolution)؛ (5) جهشها (mutations) نمیتوانند پیچیدگیِ زیستیِ افزایشیافته تولید کنند؛ و (6) هیچ سنگوارهای از انتقال میمونـانسان (ape-human) وجود ندارد ("Why believe in a creator? Perspectives on evolution", L. Haarsma, The World & I, vol. 11, n.l , 1996, pp. 323-7).
Howard J. Van Till, Davis A. Young, and Clarence Menninga, Science Held Hostage (Downers Grove: InterVarsity Press, 1988); Alan Hayward, Creation and Evolution: The Facts and Fallacies (London: Triangle, 1985); Van Till et. al., Portraits of Creation; Niles Eldredge, The Monkey Business (New York: Washington Square, 1982); Norman Newell, Creation and Evolution (New York: Columbia University Press, 1982); Phillip Kircher, Abusing Science (Cambridge: MIT Press, 1982); Michael Ruse, Darwinism Defended (Reading: Addison-Wesley, 1982).
[xviii]. بخش 1 (تعامل ستیزهجویانه) از فصل هفتم (سازگاری علم و دین) همین کتاب را ببینید.
[xix]. Henry Morris, ed., Scientific Creationism (San Diego: Creation-Life Publishers, 1974), p. 252.
[xx]. دربارة تعهد ایمانی خردمندانه، فصل دهم (معرفت علمی جایگزین معرفت دینی نمیشود) همین کتاب را ببینید.
[xxi]. برای اطلاعات بیشتر دربارة تفسیر کتاب مقدس، ببینید:
D. Fee and Douglas Stuart, How to Read the Bible for All It's Worth (Grand Rapids, MI: Zondervan, 1982) and Hummel, The Galileo Connection (Downers Grove, IL: InterVarsity Press, 1986), chapter 8.
[xxii]. به نظر میرسد در اینجا نویسنده، به اصل تفسیری خود توجه کامل نداشته و یا دستکم بدون ارائة دلیلی کافی آن را کنار گذاشته است؛ زیرا طبق این اصل تفسیری باید به بستر و فضای تاریخی نوشته توجه کرد و شباهتها و تفاوتهای موجود بین متن با فضای پیرامونش را در فهم از متن دخیل دانست (این مطلب در ادامه مقاله و بررسیای که در قسمت چهارم مقاله ارائه شده است وضوح کاملی مییابد). از نظر تاریخی مسلم است که در روم آن زمان ــ که محل زندگی نویسندگان عهدجدید و مخاطبان آنان بود ــ داستانها و اعتقادهای فراوانی دربارة خدایانِ نجاتدهندهای وجود داشت که میمردند و زنده میشدند تا مردمان را نجات دهند. بنابراین، اگر نویسنده مدعی است که تمام اجزای روایت لوقا واقعی است و نه تمثیلی، باید تبیینی دربارة این شباهت چشمگیر ارائه کند؛ زیرا طبق همین اصل تفسیری میتوان مدعی شد که نویسندگان عهدجدید قصد داشتند با استفاده از داستانها و عقاید رایج در میان مردمان آن زمان، این پیام اصلی را منتقل کنند که مسیح منجی است؛ و بنابراین، بسیاری از وقایعِ مذکور در اناجیل، حتی لوقا، تمثیلی است. این مطلب وقتی واضحتر میشود که نویسندة مقاله در فصل چهارم میگوید خدا در تدوین روایت پیدایش 1 قصد نداشت همة عقاید درست را به مخاطبان منتقل کند و تنها میخواست چند مطلب اصلی را به آنان انتقال دهد. م
[xxiii]. برای بحث بیشتر دربارة علم و معجزه، رک فصل دهم (معرفت علمی جایگزین معرفت دینی نمیشود) از همین کتاب.
[xxiv]. "The Bible teaches how to go to heaven, not how the heavens go".
[xxv]. برای تحلیلی تفصیلیتر از پیدایش 1 بنگرید به:
Hummel, The Galileo Connection, Ch. 10; John Stek, "What says the scripture?" in: Portraits of Creation; Conrad Hyers "Comparing Biblical and scientific maps of origins", in: Keith Miller (ed.), Perspectives on an Evolving Creation.
[xxvi]. Hyers, Perspectives on an Evolving Creation, p. 30.
[xxvii]. برای بحثی تفصیلیتر دربارة کیهانشناسی خاورمیانة باستان، بنگرید به:
[xxxii]. متن کامل این داستان را میتوانید ببینید در:
James Pritchard, Ancient Near East Text Relating to the Old Testament, 3rd ed. (Princeton, NJ: Princeton University Press, 1969).
ترجمهای انگلیسی نیز در اینجا در دسترس است:
http://www.cresourcei.org/enumaelish.html.
[xxxiii]. John Calvin, Commentary on Psalms (Grand Rapids, MI: Eerdmans, 1981) vol. 5, pp. 184-5.
[xxxiv]. شاید بتوان گفت پاسخ ارائهشده در این مقاله بهنوعی با تصور ما از کتاب مقدس نیز سازگار است. آنچه از قرآن دربارة کتاب مقدس برمیآید تصدیق فیالجملة این کتاب است؛ بر اساس این اصل تفسیری میتوانیم دو تبیین از این تصدیق فیالجمله ارائه بدهیم:
الف) خداوند همواره با مردمان به «زبان ایشان» سخن گفته و در انتقال مطالبش از تصاویر زمینی استفاده کرده است (مانند توصیفات زمینیای که قرآن از بهشت ارائه داده است). بنابراین میتوان تحلیل این نویسنده را به این عنوان پذیرفت که خدواند زبان (فهم و دانستههای) مخاطبان پیدایش 1 را لحاظ کرده است و با استفاده از این زبان و تنگناهای آن مهمترین مؤلفههای داستان آفرینش (یعنی خدای خالق قادر، جانشینی انسان در زمین و ...) را به ایشان تعلیم داده است.
ب) تبیین دیگر این است که وجود خطاهای علمی و برخی مطالب بیاساس را نه ناشی از خواست خداوند برای بهکارگیری زبان قوم، بلکه ناشی از آمیختهشدن پیام خداوند با زبان و اسطورههای مخاطبان اولیه بدانیم. به بیان دیگر، خداوند پیام خویش را بهنحوی بیان کرده است که نه با زبان مخاطبان تعارض داشته باشد و نه با مسلمات علمی و عقلی در تضاد باشد؛ اما این پیام در مسیر انتقال به نسلهای بعد با داستانها و دانستههای عصریِ مردمان آن روزگار آمیخته شده است. در این صورت نیز میتوان همان اصل تفسیری را به کار گرفت اما نه برای جدا کردن پیام خالص خدا از قالبِ عصریای که خدا برای آن انتخاب کرده است؛ بلکه برای تمییز پیام خدا از آمیختگیهایی که بر آن افزوده شده است. م