آتوریته در عمل (یا آتوریته اخلاقی و سیاسی) و آتوریته در باور (یا آتوریته معرفتی) دو نوع مهم آتوریته است. از میان این دو نوع آتوریته فقط آتوریته در عمل است که در فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی بحث و بررسی میشود. حتی معرفتشناسان نیز از پرداختن به موضوع آتوریته در باور (یا آتوریته معرفتی) امتناع میکنند. نپرداختن به موضوع آتوریته معرفتی بیشتر به دنبال نوعی بدگمانی به این مفهوم است که خود ناشی از ناسازگاری ظاهریِ مفهوم آتوریته با مفهوم خودتابعی است. از منظر بروندینی، شخص در پذیرش آتوریته معرفتیِ دین توجیه معقولی ندارد. زاگزبسکی در کتاب آتوریته معرفتی میکوشد از این نوع آتوریته دفاع کند. در این مقاله، که فصلی از همین کتاب است، به تفصیل از دیدگاه او درباره جواز معرفتی آتوریته دینی آگاه میشویم.